صفحه اصلی / یادداشت ها / کارزار ترامپ علیه ایران تازه آغاز شده است

جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا

کارزار ترامپ علیه ایران تازه آغاز شده است

حملات اسرائیل-آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران موازنه منطقه‌ای را تغییر داد. ترامپ کارزار جدیدی آغاز کرده، اما مؤثر بودن حملات محل اختلاف است. ایران همچنان به دنبال اهداف هسته‌ای خود است و دیپلماسی تنها راه‌حل نیست.

سرویس خبری ایران من: پس از حملات مشترک اسرائیل و آمریکا علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، منطقه خاورمیانه وارد مرحله‌ای حساس و تعیین‌کننده شده است. این تحولات نه تنها موازنه قدرت منطقه‌ای را تغییر داده، بلکه سؤالات مهمی درباره آینده برنامه هسته‌ای ایران و راهبردهای مقابله با آن مطرح کرده است. در این تحلیل، به بررسی پیامدهای این حملات و چالش‌های پیش روی سیاست‌گذاران آمریکایی می‌پردازیم.

 

آغاز کارزار جدید علیه ایران

 

«رضایت» و «ناکامی» شاید بهترین واژه‌ها برای توصیف واکنش آمریکا به حملات مشترک اسرائیل و ایالات متحده علیه ایران در ماه گذشته باشند.

 

رضایت از این جهت که این حملات – به‌ویژه ضربه‌هایی که به برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران وارد شد – احتمالاً همان نتیجه‌ای را به‌دنبال داشت که سال‌ها توهم، ساده‌لوحی، دیپلماسی اشتباه و تحریم‌های ناکافی نتوانسته بودند رقم بزنند. ناکامی هم از این بابت که این حملات، بی‌دلیل و خیلی زود متوقف شدند.

 

هنوز روشن نیست آیا واشنگتن به‌اندازه کافی از این تجربه درس گرفته تا اگر لازم شد، تخریب زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را به‌طور کامل و حتی با اقدام نظامی ادامه دهد. مثل دفعات قبل، ایران اعلام کرده همکاری خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را متوقف می‌کند. این تصمیم نشان می‌دهد فعلاً امیدی به یک راه‌حل دیپلماتیک جدی وجود ندارد.

 

تحولات منطقه‌ای و موازنه قدرت

 

نشانه‌های اولیه، متضاد و گاه مبهم هستند. همه چیز بستگی دارد به دوام و ثبات حکومت آیت‌الله‌ها، اختلاف‌های درونی آن و این‌که مردم ایران حاضرند نارضایتی خود را آشکارا نشان دهند یا نه.

 

متأسفانه اپوزیسیون ایران با وجود گستردگی در سطح ملی، انسجام و سازماندهی مؤثری ندارد. تجربه هم ثابت کرده رژیم ظرفیت بالایی برای سرکوب خشونت‌آمیز دارد. در عین حال، موفقیت این روند به اراده، تمرکز و ثبات رهبران آمریکا هم وابسته است؛ موضوعی که تردیدهای زیادی درباره‌اش وجود دارد.

 

خاورمیانه از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، زمانی که نیروهای نیابتی ایران استراتژی «حلقه آتش» را به اوج رساندند و اسرائیل را با تهدیداتی از جانب حزب‌الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی در غزه و گروه‌های شبه‌نظامی در سوریه محاصره کردند، دستخوش تغییرات گسترده شده است. تقریباً در همه ابعاد راهبردی، ایران امروز ضعیف‌تر و اسرائیل و آمریکا قوی‌تر از گذشته‌اند.

 

ارزیابی خسارات و چالش‌های پیش رو

 

عوامل کلیدی تولید تسلیحات هسته‌ای اگرچه با این حملات عقب افتاده‌اند، اما این صرفاً به معنای تعویق دسترسی ایران به بمب هسته‌ای است، نه انصراف کامل از این هدف. هیچ نشانه‌ای هم در دست نیست که آیت‌الله‌ها قصد داشته باشند از رؤیای هسته‌ای خود دست بردارند. در چنین شرایطی، واشنگتن نباید به تهران ریسمان نجات سیاسی یا اقتصادی، از جمله توافق هسته‌ای تازه‌ای با آمریکا، تعارف کند.

 

بلافاصله پس از اعلام زودهنگام پیروزی از سوی رئیس‌جمهور ترامپ و توقف حملات، آمریکا اسرائیل و ایران را به آتش‌بس وادار کرد. در همان روزها، بحث شدیدی درباره ارزیابی میزان خسارات واردشده به برنامه هسته‌ای ایران درگرفت. ترامپ با وجود شواهد اندک، اعلام کرد که تلاش‌های هسته‌ای ایران به‌طور کامل و تمام‌عیار نابود شده است. در مقابل، برخی منابع ناشناس با هیجان ادعا کردند تحلیل اولیه آژانس اطلاعات دفاعی نشان می‌دهد آمریکا فقط چند ماه این برنامه را عقب انداخته است. روز بعد از حمله، رئیس ستاد مشترک، دن کین، تأکید کرد که برای یک ارزیابی معتبر «خیلی زود» است.

 

متیو آرنولد گفته بود ارتش‌های ناآگاه، همان شب وارد نبردی دیگر شدند؛ نبردی برای کنترل روایت سیاسی. تنها اطلاعات و شواهد بیشتر می‌تواند نشان دهد حقیقت کدام‌سو است یا شاید دست‌کم آن را روشن‌تر کند. فعلاً به جمع‌بندی اولیه رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بسنده می‌کنم؛ او گفته بود حملات آمریکا و اسرائیل «خسارات گسترده‌ای» به برنامه هسته‌ای ایران وارد کرده‌اند. گسترده؟ بله. اما هنوز کافی نیست.

 

بحث مداوم و اجتناب‌ناپذیر درباره لزوم استفاده گسترده‌تر از نیروی نظامی، هم نگاه واشنگتن به تهدید باقی‌مانده هسته‌ای ایران را تغییر خواهد داد و هم نوع مواجهه با رژیمی را که به‌شدت تضعیف شده است. جالب این‌که حتی همان سناتورهای دموکراتی که ابتدا با گزینه نظامی مخالف بودند، حالا از اسرائیل و آمریکا انتقاد می‌کنند که چرا همه زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را از بین نبرده‌اند. آن‌ها می‌پرسند: اورانیوم غنی‌شده چه شد؟ تکلیف سایت‌های جدید یا ناشناخته مثل سایت کلنگ در نزدیکی نطنز چیست؟ واقعیت این است که حتی اگر تأسیسات فیزیکی از بین برود، دانش ایران برای بازسازی آن باقی می‌ماند.

 

در یک شرایط ایده‌آل، همه ذخایر اورانیوم ایران، در هر سطحی از غنی‌سازی، جمع‌آوری و به مکان امنی مثل اوک ریج تنسی منتقل می‌شد؛ همان‌جایی که روزگاری ذخایر برنامه هسته‌ای لیبی هم به آنجا فرستاده شد. هر مقدار اورانیوم که در اختیار یک کشور مظنون به اشاعه باشد، بالقوه خطرناک است.

 

ذخایری که آیت‌الله‌ها یا قبلاً مخفی کرده‌اند یا به‌تازگی از سایت‌های شناخته‌شده منتقل کرده‌اند، تنها زمانی به تهدید واقعی تبدیل می‌شوند که به فلز اورانیوم تغییر شکل پیدا کنند و برای تولید تسلیحات آماده شوند. تا جایی که می‌دانیم، توانایی ایران برای این تبدیل – چه از کیک زرد به گاز UF6 و چه از UF6 به فلز – حالا به احتمال زیاد از کار افتاده است.

 

علاوه بر این، تأسیسات ساخت تسلیحات ایران یا تخریب شده‌اند، یا زیرزمینی و آلوده به تشعشع‌اند، یا دست‌کم به‌طور کامل شناسایی شده‌اند و اگر لازم باشد، دوباره می‌توان آن‌ها را هدف گرفت. نکته اصلی اینجاست که آمریکا و اسرائیل همچنان نظارت دائم خود را ادامه دهند و آماده اقدام دوباره باشند.

 

نمی‌توان احتمال وجود سایت‌های ناشناخته را نادیده گرفت. اما این‌که شاید همه چیز در حملات اول از بین نرفته باشد، دلیلی موجه برای پرهیز از آن حملات نبود.

 

برخی افراد هیچ‌وقت راضی نمی‌شوند. اگر آمریکا به‌جای تأسیسات، انبارهای اورانیوم را هدف می‌گرفت، همین منتقدان از انتشار مواد رادیواکتیو در هوا شکایت می‌کردند. مقابله با کشوری مثل ایران که سرسختانه دنبال اشاعه هسته‌ای است، نیازمند صبر و عزم طولانی‌مدت است.

 

راهبردهای آینده و درس‌های تاریخی

 

تناقض جالب اینجاست که همین دانش علمی و فنی برای بازسازی برنامه هسته‌ای، همان چیزی بود که دولت جورج دبلیو بوش را در مواجهه با صدام حسین نگران کرده بود. بعد از جنگ خلیج فارس ۱۹۹۱، صدام حدود ۳۰۰۰ نفر از نیروهای متخصصش – همان «مجاهدان هسته‌ای» – را حفظ کرد تا روزی بتوانند برنامه تسلیحات هسته‌ای عراق را دوباره راه‌اندازی کنند. این افراد بعد از جنگ، برای بازرسان سازمان ملل چهره‌های شناخته‌شده‌ای بودند. پس از جنگ دوم خلیج، آمریکا و متحدانش برنامه‌هایی داشتند تا این دانشمندان را به کار بگیرند و مانع جذب آن‌ها توسط دیگر رژیم‌های یاغی شوند.

 

همین توان علمی یکی از دلایل اصلی و قانع‌کننده برای تغییر رژیم در عراق بود. حالا ایران هم همین سرمایه انسانی را در اختیار دارد، گرچه حملات اخیر اسرائیل این توان را تا حدی تضعیف کرده است.

 

با وجود همه این‌ها، خیلی‌ها همچنان به‌طور غریزی در جست‌وجوی همان توافق هسته‌ای با ایران هستند – حتی به‌گفته برخی گزارش‌ها، خود دولت ترامپ. اما هر تلاشی در این مسیر، در نهایت چیزی جز اتلاف وقت و انرژی نخواهد بود.

 

اگر آمریکا بخواهد به خواسته‌های مشروعش برسد، ایران باید همان کاری را بکند که لیبی انجام داد؛ یعنی خلع سلاح کامل واقعی، نه صرفاً امضای چند توافق‌نامه. این یعنی ایران باید همه دارایی‌های مرتبط با تسلیحات، از هر اورانیوم غنی‌شده گرفته تا تجهیزات و ظرفیت‌های دوگانه‌مصرف باقی‌مانده را بدون قید و شرط تحویل دهد.

 

اما بدون تغییر حکومت در تهران – تغییری که واشنگتن باید از آن حمایت کند – اجرای نسخه کامل مدل لیبی غیرممکن است. برخلاف معمر قذافی، روحانیون ایران که پیش‌تر هم تحقیر شده‌اند، خوب می‌دانند تحقیر بیشتر می‌تواند پایه‌های قدرت‌شان را به‌طور مرگباری متزلزل کند. آن‌ها هرگز داوطلبانه چنین سرنوشتی را نمی‌پذیرند. در عوض، همان تاکتیک آشنای خود را ادامه خواهند داد: کشاندن مذاکرات تا جایی که زمان بگذرد، حافظه‌ها محو شود و – همان‌طور که ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید – «اشتیاق برای معامله» دوباره دست بالا پیدا کند. این همان چیزی بود که برای باراک اوباما رخ داد و به توافق فاجعه‌بار ایران در سال ۲۰۱۵ منجر شد.

 

این فرضیه که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌تواند راه‌حل اصلی باشد، ارتباط تنگاتنگی با ایده دیپلماسی بیشتر دارد. اما در عمل، آیت‌الله‌ها احتمالاً کمتر از آنچه تصور می‌شود، حاضرند پیش‌شرط‌های آژانس را برای شفاف‌سازی و پاکسازی کامل بپذیرند؛ حتی کمتر از پیش‌شرط‌های آمریکا یا اسرائیل.

 

آژانس انرژی اتمی نقش مهمی دارد، اما نه یک سازمان جاسوسی است و نه نیروی اشغالگر. بخش بزرگی از حساس‌ترین اطلاعاتی که طی سال‌ها جمع‌آوری کرده، از آمریکا، بریتانیا و اسرائیل به دست آمده است. تهران مدت‌هاست که آژانس را جدی نمی‌گیرد و از همان رویکردی استفاده می‌کند که جیمز بیکر روزی «استراتژی تقلب و عقب‌نشینی» نامید: مقاومت در برابر بازرسی‌های واقعی و مؤثر. مهم‌تر از همه، مسائلی که ایران در مذاکرات مطرح می‌کند بیشتر سیاسی است تا فنی. آژانس می‌تواند بخشی از یک راه‌حل جامع باشد، اما نمی‌تواند در محور اصلی قرار بگیرد.

 

منتقدانی که ترجیح می‌دهند به‌جای عمل، فقط نظاره کنند، همیشه همان پاسخ تکراری را می‌دهند: «عراق را به یاد بیاورید.» اما این‌ها هنوز درگیر جنگی هستند که گذشته است. نیروهای نیابتی تروریستی که ایران در سراسر منطقه ایجاد کرده و برنامه هسته‌ای پیشرفته‌اش، تهدیدی به‌مراتب جدی‌تر از عراق صدام حسین است. ضمن این‌که برای مقابله با این تهدید نیازی به اعزام نیروهای زمینی نیست. پاسخ ساده این است: ایران عراق نیست، و تا حد زیادی اسرائیل و واشنگتن این تفاوت را نشان داده‌اند.

 

اسرائیل به‌احتمال زیاد اراده لازم را دارد تا هر کاری را که برای بقای خود ضروری است انجام دهد. اما پرسش اساسی برای آینده آمریکا این است: آیا می‌توان همین اراده را در دولت فعلی آمریکا هم دید؟

 

یادداشت های دیگر

تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم ایران پس از حملات نظامی

زیگفرید اس. هکر و عباس میلانی

مصطفی تاج‌زاده زندانی سیاسی

احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی اصلاح‌طلب

جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا

تبعیض دیجیتال و شکاف اینترنتی در ایران

شهاب حسینی، کارشناس ارتباطات

نام نویسنده:

مشاور سابق امنیت ملی آمریکا

عضو خبرنامه "ایران من" شوید

خبرنامه هفتگی

آخرین اخبار مهم ایران و جهان را برای شما ارسال خواهیم کرد

عضویت

آخرین اخبار ایران و جهان