سرویس خبری ایران من: در دنیای سیاست بینالمللی، شناخت رفتار و الگوهای تصمیمگیری رهبران قدرتهای بزرگ برای کشورهای منطقهای حیاتی است. جمهوری اسلامی ایران، با تجربهای که از دوران ریاستجمهوری اول دونالد ترامپ به دست آورده، اکنون در مواجهه با دوره دوم او استراتژی خاصی را پیش گرفته است. این تحلیل به بررسی نقاط ضعف ترامپ و راهبردهای ممکن ایران برای مواجهه با او میپردازد.
شناخت الگوی رفتاری ترامپ
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، با نگاهی تیزبین که بهخوبی ضعفهای طرف مقابل را شناسایی میکند و با میل سیریناپذیر برای تصاحب افتخارات دیگران، بهسمت درگیری در خاورمیانه سوق داده شده بود. اما از سهشنبه، همزمان با انتشار پیام مبهم او درباره «تسلیم بیقید و شرط»، چهرهای دیگر از ترامپ آشکار شد: هراسی عمیق از پذیرش مسئولیت.
ترامپ از اعمال قدرت لذت میبرد، اما وقتی پای پاسخگویی وسط باشد، عقب مینشیند. در روزهای گذشته، به نظر میرسید که میل به ورود به جنگ با اسرائیل در او زبانه کشیده است؛ فرصتی طلایی برای یک پیروزی بزرگ آماده بود. چرا نه برای او؟ اما با گذشت چند ساعت، تغییر موضع داد. بهجای اقدام فوری، تصمیمگیری را به تعویق انداخت و وعده داد که «تا دو هفته آینده» تصمیم نهایی را خواهد گرفت.
آیا هنوز زمانی برای دیپلماسی باقی است؟
شاید در دولت دیگری اینطور باشد. اما در دولت ترامپ – آنطور که ناظران دقیق او بهخوبی دریافتهاند – «دو هفته» در واقع بهانهای است برای طفرهرفتن کامل از تصمیمگیری. چه در ماجرای تحریمهای روسیه (که مهلت ۱۱ ژوئن بدون هیچ اقدامی گذشت)، چه در توافقهای تجاری (مهلت ۱۲ ژوئن هم بینتیجه ماند) و چه در پروژه پر سر و صدای زیرساختها (که مهلت آن ۲۰ مه ۲۰۱۷ بود و هرگز به اجرا نرسید).
ترامپ در نخستین دوره ریاستجمهوریاش مدعی شد که در تابستان ۲۰۱۹ آمریکا را تا آستانه جنگ با ایران پیش برده، اما – به گفته خودش – تنها ۱۰ دقیقه مانده به حمله، عملیات را لغو کرده است. این روایت، هرچند برای مخاطب آمریکایی هیجانانگیز است، بعید است برای رهبران ایران نشانی از عزم و جدیت رئیسجمهور آمریکا داشته باشد.
راهبرد پیشنهادی ایران
اما همین تجربه سال ۲۰۱۹ میتواند به مقامات ایران در سال ۲۰۲۵ راهبردی قابل استفاده ارائه دهد:
گام اول: حملات اسرائیل را، هرچند دردناک و تحقیرآمیز، تحمل کن.
گام دوم: ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را وارد میدان کن تا ترامپ را از اقدام نظامی منصرف کند.
گام سوم: اگر ترامپ اسرائیل را به پذیرش آتشبس وادار کرد، آمادگی خود را برای بازگشت به میز مذاکره اعلام کن.
گام چهارم: در روند مذاکرات، وقتکشی و ابهامآفرینی را در پیش بگیر.
گام پنجم: در این فرصت، آنچه از برنامه هستهای باقی مانده را بازسازی کن.
این راهبرد دقیقاً بر نقطهضعف اصلی ترامپ تکیه دارد: بیمیلی او به انجام کاری که پوتین با آن مخالف باشد. چنین رویکردی میتواند اسرائیل را در وضعیت دشواری رها کند، اما ترامپ در گذشته نیز بارها متحدانش را در موقعیتهای مشابه تنها گذاشته است.
محدودیتهای ساختاری ترامپ در جنگ
ترامپ در برابر راهبرد «مذاکره برای وقتکشی» کاملاً آسیبپذیر است، زیرا هنوز هیچیک از گامهای لازم برای رهبری کشور بهسوی جنگی که زمانی به آن تمایل داشت، برداشته نشده است.
او از کنگره هیچ مجوز رسمی برای جنگ نگرفته و مدعی است تصمیمگیری فقط به او مربوط است. این ادعا زمانی معنا پیدا میکند که عملیات محدود و موفقی مانند حمله سال ۱۹۸۳ به گرنادا در پیش باشد؛ عملیاتی کوتاه، کمهزینه و با تلفات اندک. اما ایران، با جمعیتی بیش از ۹۰ میلیون نفر و جایگاه منطقهای قدرتمند، قابل قیاس با جزیره کوچک گرنادا نیست.
جنگ با ایران هزینهبر خواهد بود. برای مقایسه، عملیات هوایی ۷۸ روزه ناتو علیه صربستان در سال ۱۹۹۹ حدود ۷ میلیارد دلار خرج برداشت که به ارزش امروز حدود ۱۴ میلیارد دلار میشود. ایران اما رقیبی بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر است. طبق برآورد یِنت نیوز، تنها جنگ هوایی اسرائیل علیه ایران روزانه حدود یک میلیارد دلار هزینه دارد. آمریکا هم برای مشارکت مؤثر در چنین جنگی به بودجهای فراتر از منابع نظامی فعلی نیاز خواهد داشت—و این در حالی است که کنگره ممکن است با تأمین مالی جنگی که تأییدش نکرده، مخالفت کند.
ترامپ افراد باتجربهای را در رأس نهادهای امنیتی قرار نداده است. وزیر دفاع او از سوی مشاوران و همکاران سابق به ناتوانی در ایفای وظایفش متهم شده است. در صورتی که ایران در واکنش، حملاتی در خاک آمریکا یا علیه منافع این کشور در خارج انجام دهد، آسیبپذیری داخلی بهشدت بالا خواهد رفت. ترامپ نیروهای ضدتروریسم باسابقه را کنار گذاشته، افراد فاقد صلاحیت را در افبیآی منصوب کرده و ریاست وزارت امنیت داخلی را به کسی سپرده که ۲۰۰ میلیون دلار از بودجه این نهاد را صرف کمپین تبلیغاتی «تشکر از ترامپ» کرده است.
ترامپ هیچ تلاش مؤثری برای جلب حمایت بینالمللی نکرده است. در حالی که آمریکا بهطور سنتی در جنگهای بزرگ از حمایت ائتلافها بهرهمند بوده، حتی خود ترامپ در نخستین دورهاش از ائتلاف دولت اوباما در نبرد علیه داعش استفاده کرد. اما در سال ۲۰۲۵، نه تنها ائتلاف جدیدی تشکیل نداده، بلکه نشانهای از تمایل به آن هم بروز نداده است.
او در داخل کشور هم افکار عمومی را پشت سر خود بسیج نکرده است. تا پیش از امسال، فقط اقلیتی از جمهوریخواهان و حتی کمتر از یکسوم دموکراتها ایران را تهدید امنیتی جدی میدانستند.
جورج بوش در زمان آغاز جنگ عراق حمایت سهچهارم مردم آمریکا را با خود داشت؛ و حتی سه سال بعد، نیمی از جمعیت کشور همچنان از او حمایت میکردند. ترامپ اما در نقطه آغاز، از حمایت بسیار کمتری برخوردار است و چشمانداز روشنی برای افزایش این حمایت نیز ندارد. همانطور که رونالد براونستاین، روزنامهنگار باسابقه، طعنه میزند: ترامپ مانند یک رئیسجمهور زمان جنگ رفتار میکند، اما جنگی که میخواهد رهبری کند، نه علیه ایران، بلکه در داخل آمریکاست؛ جنگی فرهنگی میان ایالتهای محافظهکار و لیبرال. در حالی که به اعزام بمبافکن به خاورمیانه فکر میکند، همزمان دستور اشغال فدرال کالیفرنیا را هم بررسی میکند.