سرویس خبری ایران من: مهدی سنایی، معاون سیاسی رئیسجمهور، تحلیل جامعی از نظم جهانی در حال تغییر ارائه داد. وی در کنفرانس بینالمللی مطالعات آمریکا و اروپا، چالشهای پیش روی غرب را بررسی کرد. سنایی تأکید کرد که جهان وارد دورهای از بینظمی شده است. این تحولات آینده روابط بینالمللی را شکل خواهند داد.
مقایسه ظریف با ایلان ماسک و وطنپرستی واقعی
مهدی سنایی در نخستین کنفرانس بینالمللی مطالعات آمریکا و اروپا در دانشگاه مطالعات جهان با اشاره به تحلیلهایی که اخیراً رسانهها مطرح کردند و کنارهگیری محمد جواد ظریف را با ایلان ماسک مقایسه و تحلیل کردند، گفت: البته این مقایسهها بیشباهت هم نیست. ولی واقعیت این است که وطنپرستی آقای ظریف، برخلاف ایلان ماسک اساساً آشکار است. فهم و شناخت عمیق او از سیاست خارجی و مسائل جهانی، مثالزدنی و شگفتانگیز است.
بنابراین، سرمایه اصلی ایشان، این ازخودگذشتگی برای منافع و اهداف کشور است و این مبالغه نیست. کشور هم خادمان خود را، مطمئنم، فراموش نخواهد کرد. البته یک تفاوت دیگر هم این است که این کنارهگیری خواست رئیسجمهور یا دولت نبود. بلکه کسانی این کنارهگیری را بر دولت تحمیل کردند.
وطنپرستی آقای ظریف، اساساً آشکار است و فهم و شناخت عمیق او از سیاست خارجی و مسائل جهانی، مثالزدنی و شگفتانگیز است. سرمایه اصلی ایشان، این ازخودگذشتگی برای منافع و اهداف کشور است و این مبالغه نیست. کنارهگیری آقای ظریف از دولت خواست رئیسجمهور یا دولت نبود. بلکه کسانی این امر را بر دولت تحمیل کردند.
جهان در دوره بینظمی و تحولات بنیادین
سنایی ادامه داد: وقتی ما از اروپا و آمریکا صحبت میکنیم، بحث بر سر غرب جمعی است. وقتی آمریکا و اروپا در کنار هم قرار میگیرند، قاعدتاً بحث، درباره غرب جمعی و جایگاه و نقش آن در جهان کنونی و در نظم آینده است. ما اکنون بهطور کلی در دوره بینظمی زندگی میکنیم.
میتوان گفت ریچارد هاوس یکی از بهترین تعبیرها را در جهان امروز ارائه داده است. او میگوید: جهان کنونی نه به قواعد گذشته پایبند است و نه آنها را اجرا میکند. و نه قواعد جدیدی شکل گرفتهاند. این بینظمی در سالهای اخیر تشدید هم شده است.
میتوان گفت ویروس کرونا کاتالیزور اصلی این وضعیت و محرک آن بود که روند جهانیشدن را معکوس کرد. همچنین این ویروس ملیگرایی و تمرکز بیشتر بر اقتصاد پایه را تشدید کرد. همچنین جنگ اوکراین، یکی از مهمترین عوامل بود که باعث صفبندی مجدد در جهان شد. مثلاً کارشناسان گفتند که اروپا، که پیشتر دچار سکته مغزی شده بود، دوباره متحد شد. بنابراین، جنگ اوکراین در تشدید این بینظمی و در ترسیم آیندهای متفاوت نسبت به گذشته، بسیار مؤثر بود.
وی ادامه داد: از دیدگاه من، جنگ غزه نیز از جمله عواملی بود که نظم پیشین را بهطور جدی زیر سؤال برد. اینکه بازیگران غیردولتی توانستند نقشی در سطح جهانی ایفا کنند، آن هم به شکلی بیسابقه، قابلتوجه است. بازیگرانی که حتی کشورها آنها را به رسمیت نمیشناسند، اما توانستند در سطح جهانی و نظمساز ایفای نقش کنند. البته دولتهای اروپایی بسیاری در این زمینه نمره قبولی نگرفتند. اما افکار عمومی دنیا بهشکل بیسابقهای متحد شد.
این یکی از معدود موارد تاریخی بود که افکار عمومی جهانی در یک موضوع، بهصورت منسجم واکنش نشان داد. نمونهاش راهپیماییها و همایشهای گسترده در کشورهای اروپایی، آمریکایی و سایر نقاط جهان بود.
قدرتهای نوظهور و چالشهای آمریکا
وی ادامه داد: ظهور قدرتهای جدید و نوظهور نیز از جمله عواملی است که نشانه تغییر نظم جهانی است. همه تحلیلگران را ملزم میکند که آنها را در شکلگیری نظم آینده در نظر بگیرند. در نهایت پدیده ترامپ نیز هست که میتوان گفت به شکلی بیسابقه، نظم پیشین و حتی قواعد بینالمللی کلاسیک را زیر سؤال برد. اگر لیبرالیسم و دموکراسی را از عناصر اصلی نظم پیشین بدانیم، ترامپ و ترامپیسم هر دو مفهوم را به چالش کشیدند.
معاون سیاسی رئیسجمهور با اشاره به اینکه وابستگی اروپا نسبت به گذشته نیز کاهش یافته است، گفت: این نیز از جمله اتفاقات مهم سالهای اخیر بوده است. همه این موارد، عناصری هستند که هم در نقش آینده آمریکا و اروپا در جهان و هم در نظم آینده، تأثیرگذار خواهند بود.
سنایی رشد پدیدههایی در سالهای اخیر، از جمله تقویت راست افراطی، نومحافظهکاری و روی کار آمدن جناحهای راست افراطی در کشورهای مختلف، از جمله ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی را برشمرد. همچنین افول دموکراسی و رشد پوپولیسم، از جمله تحولاتی دانست که در این کشورها رخ دادهاند و سرنوشت آمریکا و اروپا را رقم میزنند.
وی این تحولات را به عنوان بخشی از واقعیتهای جهان معاصر و تأثیرگذار در آینده نظم جهانی توصیف کرد. در کشورهای اروپایی، جناح راست افراطی بهصورت جدی در حال رشد است و جریانهای محافظهکار نیز در حال تقویت هستند. در سالهای گذشته، تحلیلگران چنین تعبیر میکردند که روسیه در حال پشتیبانی و تقویت محافظهکاران در آمریکا و اروپا است. شواهدی نیز در این زمینه ارائه میشد.
اما رشد فعلی محافظهکاران در این دو سه سال اخیر، و همچنین بازگشت ترامپ به قدرت در آمریکا، نشان میدهد که الزاماً همه این تحولات از دخالت روسیه ناشی نمیشود. بلکه بخشی از روندی است که در دورهی گذار نظم جهانی در حال وقوع است. آخرین نمونه آن، انتخابات لهستان بود. در انگلستان نیز اگر انتخاباتی برگزار شود، احتمال پیروزی جناح راست افراطی بهمراتب بیشتر از گذشته است. برخلاف دورههایی که فقط دو حزب محافظهکار و کارگر رقابت اصلی را داشتند. این یک پدیدهی جهانی است که باید در تحلیل آیندهی نظم بینالمللی مورد توجه قرار گیرد.
روابط ایران و اروپا: چالشها و راهکارها
وی با اشاره به اینکه افول دموکراسی نیز از جمله اتفاقاتی است که به همراه رشد پوپولیسم، تحولات مهمی را رقم زده است، گفت: در مورد آمریکا و بهطور کلی غرب جمعی، باید گفت که این کشورها برخلاف نظممحور پیشین، امروز با رقبای جدیدی مانند روسیه و چین مواجه شدهاند. همچنین در سطح مفهومی و در عناصر شکلدهنده دولتهای داخلی خود، با پدیدههایی چون رشد جناح راست افراطی، افول دموکراسی، و رشد پوپولیسم مواجهاند. این پدیدهها همراستا با رویههای گذشته غرب و نظم پیشین نیستند.
بهطور خاص، آمریکا بر سر یک دو راهی قرار گرفته است. اینکه بر توسعه داخلی خود تمرکز کند یا هزینههای حفظ رهبری جهانی خود را بپذیرد. این موضوع با این پرسش نیز پیوند دارد که آیا ترامپ یک پدیده موقتی است که سپری خواهد شد و آمریکا از او عبور میکند. یا اینکه ظهور ترامپ نشانهای از خلأها و کاستیهای عمیقتری در نظام حکمرانی و سیاسی آمریکا است و ترامپهای دیگری نیز ظهور خواهند کرد.
دیپلمات کشورمان با اشاره به اینکه در درون خود آمریکا نیز، اندیشمندان لیبرال، ترامپ را یک استثنا تلقی میکنند اما برخی دیگر او را نماینده نوعی واقعگرایی جدید در سیاست آمریکا میدانند که احتمالاً این خلأ را عمیقتر خواهد کرد، توضیح داد: آنچه مسلم است این است که ترامپ تصویر و قدرت نرم آمریکا را آسیب جدی زده و باز هم آسیب خواهد زد.
امروز آمریکا با این پرسش بنیادین مواجه است که آیا میخواهد هزینههای حفظ رهبری جهانی خود را بپردازد، یا بهجای آن بر مسائل داخلی تمرکز کند. رقبای آمریکا از این وضعیت ناخشنود نیستند. چین از این تزلزل و بیثباتی در آمریکا خوشحال است و به همین دلیل نیز در مذاکراتی مانند بحث تعرفهها، دست برتر را دارد. البته چین تلاش میکند با حوصله و انعطاف، ضمن اجتناب از امنیتی شدن روابطش با آمریکا و اروپا، منافع اقتصادی خود را همچنان حفظ کند.
سنایی درباره روسیه و رابطه آن با آمریکا هم گفت: اخیراً نویسندهای مقالهای منتشر کرده و در آن ترامپ را تا حدی با گورباچف مقایسه کرده است. گورباچف بهدنبال کاهش هزینههای ایدئولوژیک رهبری شوروی در جهان بود. این شباهت از نظر شکلی وجود دارد، اما اینکه از نظر محتوایی هم چنین شباهتی برقرار باشد، و اینکه آیا آمریکا تن به نوعی اصلاحات خواهد داد و خود را بازسازی خواهد کرد، یا اینکه این بیثباتی داخلی و شکاف ملی در آن تقویت خواهد شد، محل بحث است.
به هر حال، اینکه آمریکا در وضعیت فعلی باعث تضعیف دموکراسی و تقویت اقتدارگرایی در جهان شده، انکارناپذیر است. اما اینکه این روند به کجا خواهد رفت، هنوز روشن نیست.
وی با بیان اینکه درباره اروپا، تقریباً تحلیلگران اتفاقنظر دارند که اروپا دیگر آن سطح از تأثیرگذاری گذشته را در حوزه امنیت و اقتصاد ندارد، گفت: آن یورو-سنتریسم سابق دیگر وجود نداشته و جهان از آن عبور کرده است. اروپا عملاً بخشی از مولفههای قدرت خود را به دیگر مناطق جهان واگذار کرده است.
اینکه اروپا به اصولی که به آنها افتخار میکرد و گاه به شکلی افراطی درباره آنها سخن میگفت، از جمله نقش بهعنوان مرکز هنجاری، اخلاقی، و مدنی جهان، هنوز توانایی حفظ آنها را دارد یا نه، محل تردید است. بهنظر میرسد اروپا امروز بر سر یک دوراهی جدی قرار دارد، اینکه استقلال راهبردی خود را حفظ کند، یا اینکه بیش از گذشته به آمریکا وابسته شود. این انتخابها، آیندهی اروپا را تعیین خواهند کرد.
معاون سیاسی رئیسجمهور با اشاره به اینکه روابط اروپا با روسیه جنبه امنیتی پیدا کرده است، توضیح داد: روابط اروپا با ایران نیز تا اندازهای امنیتی شده و متأسفانه این روند در حال تشدید است. شاید این اتفاق هنوز در روابط با چین رخ نداده اما نشانههایی از امنیتی شدن در روابط با چین نیز در حال ظهور است. بخشی از این عدم تشدید امنیتی شدن در روابط با چین، به دلیل تحمل بیشتر چین بوده است. بنابراین، این وضعیت دستاوردی برای اروپا محسوب نمیشود و صرفاً منجر به تضعیف بیشتر موقعیت اروپا خواهد شد.
سنایی با بیان اینکه چین و روسیه طبیعتاً از نظم چندقطبی جهانی حمایت میکنند، گفت: اگر روسیه میتوانست جنگ اوکراین را بهصورت قاطع و در چند هفته به پایان برساند، شاید یک نظم دوقطبی مبتنی بر ژئوپلیتیک شکل میگرفت. روسیه بهعنوان طرف اصلی در برابر غرب در نظم جهانی شناخته میشد. اما با بروز مشکلات و طولانی شدن این جنگ، تحلیلگران روسیه بیش از پیش به نظم چندقطبی تمایل پیدا کردهاند.
در صورت شکلگیری یک نظم دوقطبی، محور اصلی در برابر غرب بهطور طبیعی چین خواهد بود و روسیه در کنار چین قرار خواهد گرفت. مفهومی که این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته، بحث جنوب جهانی و اکثریت جهانی است. در این چارچوب، کشورهای آسیایی، چین، روسیه و اخیراً ایران نیز جای گرفتهاند. این موضوع قابل توجه و تحلیلپذیر است.
وی درباره روابط ایران و اروپا هم توضیح داد: متأسفانه روابط ایران و اروپا در وضعیت مناسبی نیست و مسیر مطلوبی را طی نمیکند. بخش عمدهای از این وضعیت به این برمیگردد که روابط اروپا با ایران تابعی از روابط اروپا با آمریکا شده است. به نظر من، به نفع هر دو طرف است که گفتوگوهای مستقیم و جدیتری در خصوص روابط دوجانبه صورت گیرد. آمریکا نیز نباید در دام امنیتی شدن روابط با ایران بیافتد. چرا که این روند نه به نفع اروپا خواهد بود و نه به نفع جامعه جهانی. باید امیدوار بود که اروپا از عملکرد خود در قبال غزه و در کل منطقه خاورمیانه درس بگیرد. نگاهی مستقلتر به مسائل جهان، بهویژه آسیا و ایران، پیدا کند.
معاون سیاسی رئیسجمهور در زمینه مذاکرات آمریکا و ایران هم گفت: این مذاکرات مسیر روشنی را دنبال میکند. هم بر تحقق و به نتیجه رسیدن یک توافق تمرکز دارد و هم در عین حال، بر حقوق خود ایستادگی میکند. سال جاری و ماههای پیشِ رو، ماههایی حساس برای کشور هستند. به نظر من، همه دستاندرکاران، کارشناسان و صاحبنظران میتوانند به دولت و نظام سیاسی کشور کمک کنند تا تصمیمات درستی اتخاذ شود. چرا که حفظ عزت ملی و استقرار کشور، در کنار قرار گرفتن در مسیر رفع تحریمها، توسعه اقتصادی و خروج از مشکلات معیشتی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
سنایی تأکید کرد که ایران باید در این دوره حساس، سیاستهای متعادل و هوشمندانهای را دنبال کند. مذاکرات با قدرتهای جهانی باید بر اساس منافع ملی و حفظ کرامت کشور صورت گیرد. این رویکرد میتواند به بهبود روابط بینالمللی و رفع تحریمها کمک کند. در عین حال، ایران نباید از اصول و ارزشهای خود دست بردارد.