سرویس خبری ایران من: اقتصاد ایران در بحرانی عمیق گرفتار آمده که ریشه در نادیده گرفتن تجارب تاریخی و عدم بهرهگیری از نظریات کارشناسی دارد. دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، در تحلیلی جامع وضعیت کنونی کشور را نتیجه چرخهای از نابخردی، فساد و ضدیت با تولید معرفی میکند که کشور را در مسیر فروپاشی از درون قرار داده است.
تشخیص بحران: چرخه نابخردی در تصمیمگیری اقتصادی
دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، در سخنان خود با اشاره به تجربههای تاریخی از جمله انقلاب مشروطه ابراز عقیده کرد که ساختار تصمیمگیری اقتصادی کشور، بهجای بهرهگیری از تاریخ و نظریات نهادگرایانه، در چرخهای از نابخردی، فساد، جهل ساختاری و ضدیت با تولید گرفتار شده و با تکرار خطاهای گذشته، کشور را در مسیر فروپاشی از درون قرار داده است.
وی با انتقاد از سلطه سوداگری، ربا و خامفروشی، تاکید کرد که سقوط بنیه تولید ملی، به کاهش توان مالی حکومت، گسترش وابستگی، فقر گسترده، مشروعیتزدایی و بیثباتی اجتماعی منجر شده و گفت: در چنین شرایطی، حتی نهادهای حیاتی مثل تامین اجتماعی نیز به جای حمایت از تولید، با قطع بیمه کارگران در واکنش به بحرانهای مالی، عملا علیه منافع ملی و قانون عمل میکنند.
مومنی با بیان اینکه بیش از ۷۵ درصد مردم به حمایت معیشتی وابستهاند و سهم تولید از اقتصاد به پایینترین سطوح رسیده، اظهار داشت: این روند در کنار سیاستهایی مانند آزادسازی واردات، حذف یارانهها و نادیده گرفتن نظریات کارشناسی، کشور را به دست لاشخورها و ذینفعان رانتی سپرده است.
اهمیت مراجعه به تاریخ در تصمیمگیریهای راهبردی
او ضمن هشدار درباره استمرار شوکدرمانی و ربای مضاعف در سیستم مالی، از دولت خواست به جای پنهانکاری و سرکوب منتقدان، با تشکیل شورای اضطراری اقتصادی متشکل از کارشناسان مستقل، نظام تصمیمگیری را بازآرایی کند، زیرا تکرار چنین سیاستهایی هزینهای به مراتب سنگینتر از جنگ نظامی بر کشور تحمیل خواهد کرد.
به گزارش ایران من، دکتر فرشاد مومنی، استاد تمام اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که در نشست «زمینههای وقوع انقلاب مشروطه از دریچه اقتصاد سیاسی نهادگرایی و دلالتهای آن برای امروز و فردای ایران» و در موسسه مطالعات دین و اقتصاد سخن میگفت، با بیان اینکه وقتی بحث را از دریچه فهم روشمند تحولات معطوف به توسعه یا اضمحلال زیر ذرهبین قرار میدهیم، به طور سنتی گفته میشود که از دو زاویه بسیار مهم است که تاریخ خودمان را بدانیم، اظهارداشت: یک زاویهاش زاویه سنتی است که میگوید تاریخ را به مثابه آیینه عبرت در نظر بگیرید. این شکل از فهم تاریخی در واقع سادهترین فهم از منزلت تاریخ در رقم زدن سرنوشت حال و آینده ماست.
وی افزود: برای اینکه فقر اندیشهای در نظام تصمیمگیریهای اساسی ایران را درک کنیم، ما تحولات ۳۷ ساله گذشته اقتصاد ایران و خطاهای پرشمار سیاستی که در این دوره مشاهده شده را بررسی کردیم. یکی از یافتههای تحقیق ما این است که اگر همین سطح از فهم از تاریخ در نظام تدبیر امور ایران وجود میداشت، بالغ بر ۷۵ درصد خطاهای سیاستی میتوانست رخ ندهد. حالا اینکه این جهل به تاریخ یا تجاهل آن را باید متخصصان اقتصاد سیاسی واکاوی کنند. اما آنچه که اتفاق افتاده نشاندهنده این است که در سمتگیریهای سیاست اقتصادی، بدیهیترین تجربههای تاریخی نادیده گرفته شدهاند، خطاها تکرار شدهاند و فقر و مسکنت و فلاکت برای مردم و ناتوانی فزاینده برای حکومت و فراهم آمدن چشماندازهای شکننده و ناآرام و تحریککننده خارجیها برای مداخله در مقدرات ما را به همراه آورده است.
این استاد اقتصاد با یادآوری اینکه سطح بالاتری از منزلت تاریخ را اقتصاددانهای نهادگرا به ساحت اندیشه و تمدن بشری هدیه کردهاند، یادآورشد: بحث نهادگراها این است که هر نظام تدبیری که قادر به شناخت عالمانه و عمیق تاریخ گذشته خودش نباشد، قادر به اتخاذ انتخابهای راهبردی ثمربخش نخواهد بود. برای اینکه از دیدگاه نهادی گفته میشود که انتخابهایی که هر جامعه در گذشته صورت میدهد، برای انتخابهای امروز و فردای ما نقش قیود بر سر راه انتخابهای جدید را ایفا میکنند.
مومنی توضیح داد: یعنی یک نظام تصمیمگیری با صلاحیت کارشناسی با مراجعه به تاریخ درمییابد که امروز و فردا هر انتخابی که بخواهد نمیتواند انجام دهد. به این میگویند قفلشدگی به تاریخ یا وابستگی به مسیر طیشده. نظام تدبیر خردورز ابتدا این قفلشدگی را تشخیص میدهد و سپس میتواند از راهنماییهای نظریه نهادگرایی برای باز کردن آن قفلها استفاده کند. وگرنه در غیر این صورت، حکومت ناآگاه به تاریخ که به سمت تصمیمات نابخردانه میرود، به تدریج خود در اسارت آن نابخردیها قرار میگیرد و تنشها و اصطکاکها و بحرانهایی که آن نابخردیها برایش ایجاد میکنند، خود به دست خودش سرنوشتش را رقم میزند.
او با بیان اینکه به واسطه این نابخردیها، یک مسئله جدیدی را نیز تعدادی از متفکران توسعه به عنوان منزلت یا مزیت سوم مراجعه به تاریخ مطرح کردهاند، توضیح داد: این مساله این است که از نقطه عطف نخستین موج انقلاب صنعتی، ما وارد یک مدار جدیدی در تاریخ بشر شدهایم که این مدار جدید از زوایا و دریچههای پرشماری مورد توجه قرار گرفته، و آن هم پدیده روند رو به پیچیدگی همه امور است. در اثر این پیچیدگی، حیاتیترین و سرنوشتسازترین مسائل برای ذهنیتهای غیرمجهز به علم، نامرئی میشوند. پیچیده شدن و نامرئی شدن موجب میشود که حکومتگران ناآگاه نقش «دنکیشوت» را ایفا کنند؛ یعنی دائما با دشمنهای فرضی و موهومی درگیر شوند.
چون در اثر شتاب تاریخ، امور روزبهروز پیچیدهتر و نامرئیتر میشوند و فقط با تجهیز نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور به خرد کارشناسی است که میتوان آنها را درک کرد.
استاد گروه برنامه ریزی و توسعه اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: از این دریچه وقتی نگاه میکنید به طرز درک حکومتگران و حتی بخشهایی از کارشناسان ما درباره مسئله سلطه خارجیها، طرز درکی که آنها از سلطه خارجیها ابراز میکنند در بهترین حالت بخش کوچکی از شیوههای اعمال سلطه در نیمه اول قرن نوزدهم را روایت میکند. یعنی مثلاً این افراد بسیار ابراز خوشحالی میکنند که ما چقدر حکومت مستقلی هستیم. بعد میپرسید از کجا فهمیدی که خیلی مستقلی؟ میگوید اکنون دیگر وزرا و وکلای ما را خارجیها تعیین نمیکنند. در حالیکه حتی در نیمه اول قرن نوزدهم، این فقط بخشی از سازوکارهای اعمال سلطه بوده است. ولی هر چقدر که به جلوتر میآییم، پدیده وابستگی دائماً پیچیدهتر و نامرئیتر میشود.
تحلیل عمیق: تولید ملی به مثابه پایه قدرت ملی
مومنی تاکید کرد: منزلت تاریخ در چنین شرایطی آن است که مسائل بهغایت پیچیده و نامرئی برای افراد غیرمتخصص در زمان حال، با مراجعه به تاریخ تا حدودی شفافتر و عریانتر قابل مشاهده میشود، و این مشاهده به نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور، به فرض آنکه حتی خود نیز نیکنفس، پاکدامن و توسعهخواه باشد، کمک میکند که تصمیمات نابخردانه اتخاذ نکند. از طریق اینکه مراجعه به تاریخ به ما این کمک را میکند که بتوانیم آن مسائل بسیار پیچیده را بهتر درک کنیم.
از نقطه عطف نخستین موج انقلاب صنعتی تا امروز، همواره فقر و فلاکت و وابستگی ذلتآور به دنیای خارج و ناتوانی حکومت و عقبماندگی کشور، همیشه نقطه شروعش بروز ضعف در بنیه تولیدی کشور بوده است. ببینید، وقتی بنیه تولیدی ضعیف میشود، مهلکترین ضربه به کجا وارد میشود؟ مهلکترین ضربه به توان مالیاتستانی حکومت وارد میشود. حکومتی که به این درک نرسیده باشد که بزرگترین پشتیبان مالیاش یک نظام تولیدی پررونق است، این حکومت محکوم به فناست.
بیتوجهی به تولید، نابودی میآورد
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد یادآورشد: تا همین امروز هم دادههای بهروز اقتصاد ایران را مشاهده کنید، میبینید که بزرگترین پرداختکنندگان مالیات به حکومت، تولیدکنندگان هستند. پس آن حکومتی که به واسطه نادانی یا بهدلیل آنکه آلت دست لاشخورها و بیگانگان قرار گرفته، بهصورت ارادی یا انفعالی مسیر منتهی به ضعف بنیه تولید را در ایران دنبال میکند، مراجعه به تاریخ به او میگوید که در حال کندن گور خود است.
آسیبدیده بزرگ دوم از ضعف بنیه تولید، مردم هستند
به گفته این اقتصاددان؛ آسیبدیده بزرگ دوم از ضعف بنیه تولید، مردم هستند. حکومتی که نتواند این را درک کند که مصرفهای مدرن را با بنیه تولیدی معیشتی نمیتوان پاسخ داد. یکی از ویژگیهای صنعت مدرن، قدرت بینظیر آن در خلق تقاضاهای جدید است؛ تقاضاهایی که اگر حکومت بستر تولیدشان را فراهم نکرده باشد، برای حکومت بحران مشروعیت و برای کشور ناپایداری سیستمی به همراه خواهد داشت، زیرا مردم ناراضی خواهند شد.
آن حکومتگرانی که فهم اقتصادی ندارند، بگویند که اقوامشان یک مراجعه بکنند به لیست اقلام جهیزیه در دوران مادربزرگ، مادر و فرزندان خود، و آنچه باید مشاهده کنند این است که بهطرز وحشتناکی، نسبت اقلامی که ما در داخل قادر به ساخت آنها هستیم در حال میل به سمت صفر است؛ در حالی که تا ۷۰ سال پیش این نسبت بسیار نزدیک به ۱۰۰ بود.
مصرف مدرن با واردات و ربا مهار نمیشود
وی اضافه کرد: اگر حکومتگر گرامی ما قادر نیست که خودش این موضوع را درک کند، یا مایل نیست از زبان کارشناسان کشور بشنود، از طریق اینگونه پژوهشها این مفهوم، یعنی قدرت استثنایی خلق تقاضاهای جدید توسط فناوران و فناوریهای مدرن، را درک کند. این مصرفهای دائما جدید را با تولید معیشتی نمیتوان پاسخ داد؛ چه رسد به آنکه حکومتی بخواهد از طریق دامن زدن به ربا، سوداگری، تب واردات و موارد مشابه به این مصرفها پاسخ دهد. چنین حکومتی محکوم به فناست.
حکومت امروز فهم اقتصادی دوره جنگ را ندارد
مومنی تاکید کرد: اگر شما میبینید که در دوره جنگ، ایران توانست تا آن اندازه آبرومند کشور را اداره کند، برای آن بود که در آن دوره افرادی چون عالینسب، رجایی و میرحسین موسوی وجود داشتند که این موضوع را درک کرده بودند. آنان شرافتمندانه و با غیرت در برابر مطامع رباخوارها، سوداگرها و تاجرباشیها ایستادگی میکردند.
امروز اما تصمیمگیریهایی که بهصورت روزمره اتفاق میافتد، به گونهای است که من میگویم اگر حکومت در دست تاجرها یا حتی رباخوارها هم بود، دیگر این میزان ولنگاری و بیاحتیاطی را مشاهده نمیکردیم. خدا شاهد است که ما این موارد را یکبهیک با نیت خالصانه در طبقه اخلاص میگذاریم و در معرض توجه حکومتگران گرامی قرار میدهیم؛ اما برخی از ایشان چنان رفتار میکنند که گویی به اندازهای در تسخیر مافیاها قرار گرفتهاند که اصلا انگار این گوش نمیشنود و آن چشم نمیبیند!
این بسیار تکاندهنده است. آن حکومتگری که به این صورت حکومت میکند، دلش هر روز نازکتر میشود، ژستهای روشنفکری میگیرد، حرفهای بسیار زیبا میزند، اما در عمل تنها میتواند متملقان، سفلهها و کوتولهها را در اطراف خود بپذیرد و این بسیار تلخ است. وضعیت فعلی بیش از همه برای تصمیمگیرندگان تلخ است و پس از آن مردم بیپناه هستند که با فقر و مشکلات فراوان مواجهاند.
برنامههای اقتصادی اخیر، فقر را در میان مردم افزایش داده است
وی با اشاره به ضرورت توجه به شاخص رابطه مبادله، افزود: سقوط بنیه تولید ملی باعث شده حکومت آشفته شود، مردم گرفتار و آینده کشور نامعلوم گردد. با استناد به کتاب «تاریخنگاری اقتصاد ایران در شش دهه» دکتر عباس شاکری، می توان نشان داد که شاخص «رابطه مبادله» که معیار سنجش توان رقابت و مقاومت اقتصاد است، در سالهای پایانی جنگ بسیار بالاتر از سالهای اخیر بوده است.
سه شوک برونزا در سالهای ۶۵ تا ۶۷ ضربات سنگینی به تولید ایران وارد کردهاند. برنامههای اقتصادی اخیر، مانند آزادسازی واردات و حذف یارانهها، وضعیت را بدتر کرده و مردم را بیشتر گرفتار فقر ساخته است. همچنین گزارشها نشان میدهد که بیش از ۷۵ درصد جمعیت ایران در سال ۱۴۰۰ نیازمند حمایت معیشتی بودهاند و مناطق محروم بیش از سه چهارم کشور را تشکیل میدهند. سقوط تولید داخلی، وابستگی به واردات و خامفروشی را افزایش داده است و این وضعیت نتیجه ترکیبی از جهل، فساد و ضعف مدیریت اقتصادی کشور است.
وی تاکید کرد: ضعف بنیه تولید باعث شده نیازهای مصرفی مردم به واردات وابسته شود و برای تأمین ارز لازم، کشور به خامفروشی بیشتر روی آورده است. او این اقدامات را بهشدت مشکوک دانست و گفت: این سیاستها هیچ منفعتی برای مردم، حکومت و آینده ایران ندارد، بلکه صرفا منافع بیگانگان را تامین میکند.
مومنی همچنین نسبت به طرحهای جدید اقتصادی هشدار داد که گویا زخمهای گذشته التیام نیافتهاند و باز هم قصد دارند شوکهای جدیدی وارد کنند که باز هم پیامدهای وخیمی برای اقتصاد و زندگی مردم خواهد داشت. این چرخه باطل ناشی از جهل، فساد و تسلط گروههای ذینفوذ بر نظام تصمیمگیری اقتصادی کشور است که باید هرچه سریعتر بازنگری و اصلاح شود تا از سقوط بیشتر کشور جلوگیری شود.
مهمترین فلسفه انقلاب اسلامی، قیام علیه خامفروشی بود
این اقتصاددان با بیان اینکه مهمترین فلسفه انقلاب اسلامی، قیام علیه خامفروشی بود، یادآورشد: این یکی از بزرگترین انتقادات انقلابیون به رژیم پهلوی بود که سلطه خامفروشی ما را به حضیض ذلت دچار کرده بود، ما را گرفتار ناپایداری کرده بود. اکنون از برخی جهات، صمیمانه عرض میکنم که وضعیتمان در عمق یافتگی خام فروشی اصلا بهتر از سال ۱۳۵۷ نیست.
آیا نهادهای نظارتی شرافتمند ما نمیخواهند راجع به این مسئله سخن بگویند؟ آیا تصور میکنند که سکوت، به نفع کشور است؟ از دل همین سکوتطلبی، این نفوذ وحشتناک در سریترین امور نظامی ما پدیدار شد. این یکی از آن درسهای بزرگی است که این جنگ ۱۲ روزه به ما نشان داد.
پنهانکاری حکومتها را به باتلاق وابستگی میکشاند
او تاکید کرد: هر کس به هر دلیل و در هر زمینهای حکومت ما را ترغیب به پنهانکاری کند، یعنی حکومت را به اعماق بیشتر باتلاق وابستگی و کار کردن تحت نفوذ منافع خارجی سوق داده است. امیدوارم حکومت گرامی هر چه زودتر نشانههای بلوغ از خود بروز دهد و ما شاهد آن باشیم که این موارد را درک کردهاند؛ و از این به بعد، دیگر کارشناسان شرافتمندی که با آزادی و شجاعت نقد میکنند، تنبیه نشوند، بلکه چاپلوسان، دروغگویان و فریبکارانی که میگفتند تو یک میلیون تومان بده، من برایت شغل درست میکنم، مجازات شوند.
فساد، محصول ناتوانی در ایجاد انگیزه برای تولید است
مومنی در ادامه با اشاره به بخشهایی از کتاب «دولت و فساد»، نوشته سوزان رز اکرمن که در آن در آنجا میگوید که فساد، نشانه ناتوانی نظاممند حکومت در ایجاد انگیزشهای تولیدی در جامعه است. اگر حکومت شرایط را طوری تنظیم کند که استعدادهای انسانی و مادی کشور ترجیح دهند تولید را ترک کنند، این نشان میدهد که فاسدان همهکاره شدهاند.
اینقدر درسهای بزرگ در این زمینه وجود دارد که انسان نمیداند کدامیک را بیان کند. به عنوان مثال، ما دو تجربه «یکدستسازی حکومت» در ۳۷ سال گذشته داشتهایم. اینها همچون آوای وحی هستند، یعنی همه آنچه را که قرآن بیان داشته، این تجربیات بهصورت عینی به ما نشان میدهند. میگوید که وقتی حکومت را به سمت یکدستی میبری، یعنی عدالت در سیاستورزی را قربانی کردهای. حکومت یکدست، یعنی حکومت ناعادلانه. حکومتی که در آن شایستگان حذف میشوند و کوتولهها، به خاطر چاپلوسپسندی، اولویت پیدا میکنند.
اقتصاد ایران در شرایط کنونی، روزهای بسیار تلخی را تکرار میکند
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد، به بخشهایی از گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس اشاره کرد که در آن تاکید شده در هر دو دوره، به محض اینکه حکومت یکدست شد و توزیع ناعادلانه قدرت صورت گرفت، ما با بیسابقهترین جهشها در گستره و عمق فساد و سقوط بیسابقه کیفیت محیط زیست مواجه شدیم.
حکومتی که نفهمد ضربه زدن به تولید چه بر سر خود، شهروندانش و آینده کشورش میآورد، این حکومت زمین خواهد خورد. اقتصاد ایران در شرایط کنونی، روزهای بسیار تلخی را تجربه میکند و چون در این شرایط، حکمرانی نیز همچون تیولداری شده، مصالح کل حاکمیت قربانی صلاحدیدهای شخصی میشود که در بهترین حالت، مصلحت یک دستگاه را مد نظر دارد و کل سیستم را قربانی میکند.
تولید هدف مهلکترین سیاستهای ضد تولیدی قرار گرفته است
به باور مومنی؛ اکنون ما در شرایطی قرار داریم که تولید در ایران هدف مهلکترین سیاستهای ضد تولیدی قرار گرفته است. قوانین و مقررات، به شدت کمکیفیت، دستورالعملها و آییننامههای اجرایی مشکوک، کیفیت تامین زیرساختها نیز بحرانی است. در ربع نخست قرن بیست و یکم باید به حکومت بگوییم بسیار قبیح است که به تولیدکنندگان بگویید «من برق شما را تامین نمیکنم.»
حالا چه پیامدهایی دارد؟ از نظر گسترش فساد، تقویت مافیای واردات، گرفتار کردن مردم که مثلا چهطور پمپ بخرند یا ژنراتور تهیه کنند، و اینکه چه کسانی در این زمینه چه کاسبی هایی به راه انداختهاند، مباحث مفصلی وجود دارد.
از زمان پایان جنگ عراق تاکنون، شبهتولید را به جای تولید جا زدند
وی خاطرنشان کرد: از زمان پایان جنگ تاکنون، شبهتولید را به جای تولید جا زدند. یعنی ماجرای رانتی معدنیهایی که عموما تماما خامفروش هستند یا خامفروشی با ضریب بالای ۹۰ درصد دارند، برای آنها یک بزک تولیدی ایجاد کردهاند و نام آن را تولید صنعتی نهادهاند، و در عوض، ریشهدارترین و استقلالآفرینترین رشتهفعالیتهای تولید صنعتی ایران را نابود کردهاند.
سهم رانتیهای معدنی از کل ارزش افزوده بخش صنعت در سال پایانی جنگ کمتر از ۳۰ درصد بوده، اما اکنون به بیش از ۶۰ درصد و نزدیک به ۷۰ درصد رسیده است. در مقابل، مثلا صنعت نساجی نابود شده. سهم نساجی در اشتغال صنعتی ایران در سال پایانی جنگ حدود ۳۲ تا ۳۳ درصد بوده و اکنون به کمتر از ۵ درصد سقوط کرده است.
این سقوطها را هم با همان بزک رانتی معدنی، به نام تولید و به جای تولید، جا زدهاند. آن را و مونتاژکاری را تولید معرفی کردهاند و این سقوطها را نیز پنهان کردهاند.