سرویس خبری ایران من: در دنیای امروز، تفاوت میان کسانی که در مواجهه با بحران همچنان پاسخگو هستند و آنان که از صحنه خارج میشوند، اهمیت بسزایی دارد. این تفاوت نه تنها در روابط فردی، بلکه در حکمرانی و اعتماد عمومی نیز تأثیرگذار است.
تفاوت ورشکسته و کلاهبردار
میگویند فرق یک ورشکسته با یک کلاهبردار این است که ورشکسته هنوز تلفنش را جواب میدهد، اما کلاهبردار نه. این جمله ظاهر سادهای دارد، اما در عمق خود یک معیار اجتماعی، اخلاقی و حتی حکمرانی را فریاد میزند: « شنیدن » مرز بین صداقت و فریب است.
اهمیت شنیدن در روابط انسانی
ورشکسته، کسیست که تلاش کرده اما زمین خورده؛ هنوز هست، هنوز پاسخ میدهد، هنوز پشت خط مانده، و مهمتر از همه، هنوز گوش میدهد. اما کلاهبردار، فراری است؛ دروغ گفته و خاموش شده. او صدای هیچکس را نمیشنود، شنیدن، سادهترین شکل همراهیست؛ اما در عین حال، قویترین سلاح برای عبور از ناترازیها، بحرانها و بیاعتمادیها.
کاربرد این اصل در حکمرانی
این اصل درباره دولت نیز صدق میکند. شاید امروز دولت ما در بسیاری حوزهها دچار ناترازی شده باشد؛ و ناترازی، همان واژهایست که در ادبیات رسمی، جای ورشکستگی را گرفته با این تفاوت که بار منفی آن کمتر است. اما دولت، هر چقدر هم دچار ناترازی باشد، نباید گوشش را ببندد. اگر نشنود، اگر پاسخ ندهد، اگر از خط ارتباط با مردم خارج شود، خطر آن است که مردم، او را با کلاهبرداران اشتباه بگیرند.
ارتباط با مردم؛ کلید اعتماد
این اتفاق نه با عدد و آمار، بلکه با قطع ارتباط شنیداری میافتد. مردم تا وقتی شنیده میشوند، میتوانند بفهمند، همراهی کنند، حتی ببخشند. اما وقتی صداهایشان به در بسته بخورد، بیاعتمادی، دولت را از مرز ناترازی به ورطه بیاعتباری میکشاند. دولتی که میشنود ، شنیده میشود. و این شاید مهمترین سرمایهای باشد که در دوران بحران، از هر ذخیره ارزی و صندوق ملی، ارزشمندتر است.