صفحه اصلی / یادداشت ها / الیگارشی قدرت مانع اصلی حضور موثر جوانان در مناصب کلیدی است

عباس عبدی، فعال سیاسی-اجتماعی

الیگارشی قدرت مانع اصلی حضور موثر جوانان در مناصب کلیدی است

نقد ماندگاری سالمندان در قدرت و تحلیل موانع حضور جوانان. انتقاد از ساختارهای الیگارشی که راه تحول را می‌بندند. مثال انتخاب مجدد آقای جنتی ۹۹ ساله و مقایسه با وضعیت آمریکا. ضرورت شکستن انحصار قدرت برای تحول واقعی.
سالمندان در قدرت و الیگارشی سیاسی

سرویس خبری ایران من: در دنیای سیاست و قدرت، موضوع تناوب نسل‌ها و حضور جوانان در مناصب مهم همواره چالشی اساسی محسوب می‌شود. این متن به بررسی علل ماندگاری سالمندان در قدرت و موانع حضور موثر نیروهای جوان می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه ساختارهای قدرت موجود مانع تحول واقعی می‌شوند.

 

خستگی مردم از چهره‌های تکراری

 

اول اینکه مردم خسته می‌شوند، حتی اگر این افراد نزد مردم محبوب باشند، باز هم مردم دوست دارند که چهره‌های مطلوب‌شان در اوج کنار بروند تا شاهد اُفت آنان نباشند، چه رسد که بخواهند افول و ناتوانی آنان را ببینند.

 

اصولا ورزشکاران اغلب با آخرین دستاوردهایشان به یاد می‌آیند. شاید این داوری با گذشت زمان برای ورزشکاران اصلاح شود، ولی احتمالا برای سیاستمداران بر همین اساس داوری خواهد شد.

 

عدم تمایل به تغییر و انتخاب مجدد سالمندان

 

به نظرم عملکرد آنان هم تعیین‌کننده نیست، بلکه دیدن چهره‌های تکراری در قدرت خوشایند نیست. به هر دلیل هنگامی که سیاستمداران از یک سو می‌خواهند بمانند و از سوی دیگر یا تن به تغییر نمی‌دهند یا اگر هم بخواهند قادر به تغییر نیستند، پس مجبور می‌شوند که به هم‌سن و سال‌های خود یا جوانانی فاقد اعتبار بسنده کنند.

 

انتخاب مجدد آقای جنتی ۹۹ ساله توسط اعضا به عنوان دبیر شورای نگهبان که مهم‌ترین و قدرتمندترین و غیر پاسخگوترین نهاد کشور است چه معنایی دارد؟ آیا انتخاب‌کنندگان معنای این کار خود را نمی‌دانستند؟ چگونه ممکن است که حوزه‌های علمیه در ۵۰ سال اخیر نتوانسته‌اند، حداقل ده یا بیست نفر مجتهد مسلم و باسواد تربیت کنند تا این‌بار را از دوش این پیرمرد بردارند؟ به‌طور قطع بعید است که این تعداد روحانی تربیت نشده باشند. حتما ده‌ها و صدها روحانی باسوادتر از آقای جنتی هستند که اغلب میانسال بوده و آماده ایفای چنین نقشی هم هستند، ولی به عنوان دبیر انتخاب نمی‌شوند. چرا؟

 

علل بی‌اعتمادی به نیروهای جوان

 

پاسخ اجمالی من این است که نیروهای جوان برای آنان از دو جهت غیر قابل اعتماد هستند. اول از جهت نگرش‌ها و برداشت‌ها متفاوت هستند.

 

اغلب جوانان و نیروهای جدید با تفکرات و قالب‌های ذهنی گذشتگان که به نوعی منجمد است، همسویی و همراهی ندارند. حق هم دارند، چون نیروهای جوان ارتباط بیشتری با جامعه دارند و مهم‌تر اینکه در تعامل با دیگران از موضع قدرت عمل نکرده‌اند، چون قدرتی نداشته‌اند و همین موجب شده چیزهایی را به لحاظ منطقی بپذیرند که افراد سالمند نمی‌پذیرند.

 

این سالمندان همیشه از موضع قدرت و اقتدار و غیرپاسخگویی حرف زده‌اند، و به همین علت دچار انسداد شده‌اند. از جهت دیگری هم به آنان بی‌اعتماد هستند. برای نمونه در خبرگان رهبری شواهد این مساله دیده شد. گمان می‌کنم تاکنون دو جوان حدود ۳۰ ساله در دوره چهارم و پنجم مجلس خبرگان انتخاب، و هر دو نفر دچار مشکل شدند.

 

یکی مجبور به استعفا شد، دیگری هم در میانه راه غیبش زد و کلی مساله درست شد! چون جوانان نمی‌توانند خود را در قالب‌های سنتی و به هر شکلی محدود کنند. البته برخی هم فرصت‌طلب هستند و در عمل معلوم می‌شود که گرهی از کار مدیران سالمند باز نمی‌کنند، دنبال نمایش و سوءاستفاده هستند، به همین دلیل به سرعت عطای آنان را به لقایشان می‌بخشند. در دولت قبلی مصادیق از این نوع جوانان انقلابی دیده می‌شود. هنوز هم در عرصه عمومی حضور دارند، افرادی بسیار بی‌مایه که قابل اتکا نیستند.

 

مفهوم واقعی جوانگرایی و الیگارشی قدرت

 

با این توصیفات، جوانگرایی یک تحول شکلی نیست، مثل این نیست که اگر تاکنون از رنگ سبز استفاده کردیم، حالا برای تنوع از رنگ آبی استفاده کنیم. جوانگرایی در واقع یک تحول و تغییر محتوایی و کیفی است. اتفاقا کاربرد همین کلمه «جوانگرایی» یک ایراد است. گویی سالمندان برای خود حق قایل هستند که حالا به جوانان راه دهند یا ندهند. این عین تبعیض است.

 

قرار نیست کسی یا کسانی جوانگرایی کنند. باید میدان برای حضور همه اعم از جوان یا سالمند یا فرد ۹۹ ساله، باز باشد. برابری حقوق برای حضور در عرصه، جوان و میانسال نمی‌شناسد. جوانگرایی در تیم فوتبال نیست که مدیریت تیم به فکر آینده باشد. در آنجا بهترین بازیکنان را که پا به سن گذاشته‌اند رد می‌کنند و عذرشان را می‌خواهند، نه آنکه همچنان به حضور آنان تن دهند. وجود همین کلمه «جوانگرایی» ریشه‌های سالمندگرایی را نشان می‌دهد.

 

مساله جوانگرایی نیست، سیطره نوعی از الیگارشی است. بد نیست فرضیه دیگری را هم به بحث بگذاریم. چرا روسای جمهور امریکا در دو دوره اخیر این اندازه پیر هستند؟ آیا جوانان آنان ناکارآمد و ضعیف هستند؟ قطعا خیر. الیگارشی فاسد دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان به جایی رسیده است که راه را برای حضور دیگران بسته است.

 

حتی اگر فرد میانسالی هم مثل اوباما وارد میدان شود، به سرعت در دل این الیگارشی فاسد تحلیل رفته و جذب خواهد شد. پرونده عجیب یک قاچاقچی اسلحه و دلال فساد جنسی کودکان برای مقامات امریکایی و نقش اسراییل و موساد در این باره به خوبی این واقعیت را نشان می‌دهد.

یادداشت های دیگر

سیدمصطفی تاجزاده نامه انتقادی استعفا یا تمکین رهبری

سیدمصطفی تاجزاده، سیاستمدار اصلاح‌طلب

سالمندان در قدرت و الیگارشی سیاسی

عباس عبدی، فعال سیاسی-اجتماعی

پروژه ظهور احمدی‌نژاد مهدویت سیاسی ایران

عبدالرضا داوری، فعال رسانه

صنعت پتروشیمی سبز و محیط زیست پایدار

محمد شریعتمداری، مدیر عامل گروه صنایع پتروشیمی خلیج فارس

نام نویسنده:

فعال سیاسی-اجتماعی

عضو خبرنامه "ایران من" شوید

خبرنامه هفتگی

آخرین اخبار مهم ایران و جهان را برای شما ارسال خواهیم کرد

عضویت

آخرین اخبار ایران و جهان