سرویس خبری ایران من: عباس عبدی در این تحلیل مهم، نفوذ امنیتی را عجیبترین پدیده تجاوز اخیر معرفی میکند. او ریشههای ۲۰ ساله این مشکل را بررسی میکند. تحلیلگر مطرح کشور، عوامل سیاسی و امنیتی این بحران را واکاوی مینماید. این بررسی عمیق، نقش دولتهای تندرو در ضعفسازی دستگاه اطلاعاتی کشور را آشکار میسازد.
آغاز نفوذ امنیتی در دوره تندروها
به گزارش ایران من؛ عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در یادداشتی با عنوان «پدیده عجیب این تجاوز» در روزنامه اعتماد نوشت:
اگر از من بپرسند که عجیبترین و غیر منتظرهترین پدیده تجاوز نظامی اخیر چه بود، به طور قطع نفوذ امنیتی را خواهم گفت. مسئولان تا کنون اطلاعات روشن و رسمی در باره آن ارائه ندادهاند. ما فقط برخی واکنشها و اقدامات را مشاهده میکنیم. یکی از این اظهارات مربوط به نماینده عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس است که گفت: “شبکههای نفوذ داخلی اسرائیل در ایران به کمک مردم ضربه جدی دیدند. شبکههایی که ۲۰ سال است پدید آمدند و برنامهریزی انجام میدادند. برخی از مزدوران قرار بود وارد جنگ مسلحانه شوند اما ملت ایران به آنها ضربه اطلاعاتی زدند”.
اولین نکتهای که این نماینده تندرو اظهار داشت، زمان آغاز تشکیل مجموعه جاسوسی از طرف اسراییل یعنی ۲۰ سال پیش است. این دوره با سال ۱۳۸۴ یا آغاز ریاستجمهوری تندروها مطابقت دارد. همان زمان که همفکران این آقای نماینده در مجلس و دولت قدرت را تصاحب کردند، اسراییل نفوذ خود را آغاز کرد.
علل ایجاد شکاف میان دولت و مردم
شاید بگویند که چون ما ضد اسراییلی هستیم! حقیقت این است که تنش میان ایران و اسراییل به ابتدای انقلاب برمیگردد. حتی پیش از انقلاب نیز آنها به نحو دیگری با مردم و فعالان سیاسی ایران در تنش بودند. حزبالله لبنان نیز ۴۰ سال پیش تأسیس شده بود.
رییسجمهور محبوب شما که شعار نفی هلوکاست سر داد، هزینه سنگینی برای ایران ایجاد نمود. او در سالهای اخیر که جنایات غزه و لبنان و ایران را دید، از دیوار صدا درنیامد. پس چرا اسراییل طرح جاسوسی خود را از سال ۱۳۸۴ آغاز کرد؟ دلیل آن بسیار روشن است. دو اتفاق مرتبط با هم رخ داد که زمینه را برای این سیاست اسراییل آماده کرد.
اول از همه نیروهای سیاسی جدید با بخش مهمی از مردم بیگانه شدند. آنها این مردم را نفی و تحقیر کردند. البته تندروها طرفدارانی داشتند و کم هم نبودند. بویژه با زور پول نفت میتوانستند طرفداران جدید هم پیدا کنند. ولی آنان خود و هسته سخت طرفدارانشان را معتبر میشناختند و بقیه را طرد و تحقیر کردند. کافی است ادبیات احمدینژاد در دوره ۸ ساله وی را دوباره مرور کنید.
همچنین فساد و ناکارآمدی رشد کرد. آنها افراد ناکارآمد را بر متخصصان مقدم داشتند. دشمنی با علم و رواج دروغ و شبه علم گسترش یافت. آنها کلیه امور را انحصاری کردند. رد صلاحیتهای گسترده انجام دادند. این عوامل موجب شد که شکافی عمیق میان بخش مهمی از جامعه و دولت و نیروهای جدید به وجود آید.
همه مطالعات نشان میدهد که چنین وضعی بویژه هنگامی که با ناکارآمدی اقتصادی و تورم و بیکاری همراه میشود، مثل تالابهای متعفن برای رشد پشه و دیگر حشرات زیانرساننده عمل میکند. در چنین محیطی جذب افراد به امور خلاف و نیز خیانت به کشور آسان میشود. این وضع محصول و دستاورد عملکرد همین جناح بود. پیش از آن هیچ گاه ما شاهد این وضع نبودیم.
تضعیف دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی
اتفاق دوم تغییر مأموریت دستگاههای امنیتی بود که آنها را، هم از جهت مأموریت و هم از جهت نیروی انسانی ضعیف کرد. آنها بسیاری از کارشناسان اطلاعاتی را اخراج یا بازنشسته کردند. مأموریت علیه جاسوسی بیگانگان را نیز در عمل به حاشیه بردند. حتی گفته میشود جایگاه بخش مربوط به ضد جاسوسی نیز تنزل یافت. آنها اولویت را به شنود و تعقیب و مراقبت مخالفان و منتقدان داخلی دادند. در حالی که وظیفه برخورد با اینها وظیفه دستگاه اطلاعاتی نیست.
سپس آنها دنبال سوژههایی رفتند که نتایج آن فاجعهبار بود. حتی هنگامی که خواستند ترورکنندگان دانشمندان هستهای را بگیرند، به جای تروریستهای واقعی آقای مازیار ابراهیمی را تحت فشار قرار دادند. آنها او را به اقرار به ترور شهید شهریاری وادار کردند و آبروی خود و دیگران را بردند.
ما ترورهای گوناگون را شاهد بودیم و همچنان ادامه مییافت. ولی به جای اقدام همواره آنها ادعاهای گزاف میکردند. میگفتند که کلاً هیچ خبری نیست، همه در تور ما هستند. حتی چند روز پیش از تجاوز آنها مدعی شدند که میلیونها صفحه سند اطلاعاتی به دست آوردهاند. همه اینها حکایت از غلبه رویکرد تبلیغاتی بر اطلاعاتی است. آنها نظام اطلاعاتی ایران که به سهم خود قدرتمند بود را به جایی رساندند که در شب تجاوز دهها و شاید صدها ریزپرنده از داخل کشور پرواز کردند. این حملات خسارات بسیار سنگینی زدند و این آقای نماینده حتی یک کلمه هم نمیپرسد که چرا چنین شد؟
آن روزی که دستگاه اطلاعاتی به جای پرداختن به ترورهای دانشمندان هستهای و انفجارات مرتبط با این صنعت، به شورای نگهبان رفت تا رد صلاحیت آقای هاشمی و دیگران را جا بیندازد، روشن بود که دیر یا زود باید شاهد این وضع میبودیم. نمیدانم که پس از این شکست اطلاعاتی آیا آنها هیچ کدام از کارشناسان مربوط که بازنشسته شده بودند را برای کار دعوت کردند یا خیر؟ گمان نمیکنم که دعوتی انجام شده باشد.
نقش نمایندگان در پوشاندن حقایق
جالب است که این عضو کمیسیون امنیت ملی حتی یک کلمه هم نمیگوید که این ۲۰ سال چه خبر بوده؟ تنها کسی که تذکر بسیار مهمی داد وزیر اطلاعات اسبق و پیش از ۲۰ سال، یعنی آقای یونسی است. او در همین مورد یک اخطار جدی دادند ولی ظاهراً نمایندگان ۳ درصدی نمیتوانند و نیازی هم به پیگیری این مسایل نمیبینند. چون برای کسب تأیید صلاحیت در دور بعد، دستشان زیر ساطور مراجع چهارگانه تأیید صلاحیت است.
موضوع جالب دیگری هم این آقای نماینده طرفدار پایداری گفت که ملت ایران این شبکه جاسوسی و عملیاتی را مورد ضربه قرار دادند. اولاً آنان اقدامات ضد ایرانی خود را انجام دادند و طبیعی است که ضربه هم بخورند. مسأله اصلی ضرورت ضربه خوردن پیش از اقدام به جنگ است. آنان ضربات بسیار سنگینی زدند و دور از انتظار نیست که ضرباتی هم بخورند. قطعاً هم مردم در شناسایی آنان کمک کردهاند. ولی در این ۲۰ سال هیچ تذکری و پیشآگاهی در این مورد داده نشده بود. کلاً حتی اطلاعی از آمادهباش این تعداد جاسوس برای عملیات جنگی نداشتهاند.
این نکتهای است که به عنوان نماینده باید طرح و چرایی آن را پیگیری میکرد که نکرد. این انتظارات از آنان بیهوده است. از نمایندگانی که برای مقابله با زنان این کشور قانون مینویسند که ضد امنیت است و شورای عالی امنیت ملی اجرای آن را متوقف میکند، انتظار زیادی نداریم. بویژه که در یک بند آن نوشتهاند: «وزارت اطلاعات و سازمان انرژی اتمی و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تصاویر دوربینهای خود را با رعایت ملاحظات حفاظتی و امنیتی در اختیار فراجا قرار میدهند.»
یعنی آنها حتی دستگاههای امنیتی و نظامی که باید خالصانه در خدمت امنیت کشور باشند را به خدمت این مصوبه ضد امنیتی درآوردند. به نظر میرسد که این بند بزرگترین خدمت به جاسوسی اسراییل بود. اگر مسئولان پیشنهاد دهندگان و تصویبکنندگان آن را مورد سوال جدی قرار دهند شاید بتوان سرنخهایی به دست آورد.