سرویس خبری ایران من: محمدجواد ظریف تحلیل جامعی از روابط بینالملل ارائه میدهد. وی تغییرات ساختاری جهان پس از فروپاشی شوروی را بررسی میکند. ظریف نقش اروپا و آمریکا در نظم جهانی جدید را تشریح مینماید. دیپلمات ایرانی راهکارهای عملی برای سیاست خارجی ایران ارائه میکند.
تحلیل جهان پساقطبی و شکست هژمونی آمریکا
به گزارش ایران من، «محمدجواد ظریف» در «کنفرانس بینالمللی مطالعات آمریکا و اروپا» گفت: مطالعه اروپا و آمریکا برای ایران مهم است تا رابطه خود را با این دو بازیگر تنظیم کند.
ظریف مشکل اصلی امروز را کاستی و نقص شناختی از سوی هر دو طرف دانست و گفت: این شناخت غلط باعث داوریهای اشتباه و در نتیجه سیاستهای غلط شده است. این کنفرانسها به فهم بهتر کنشهای جهانی و نقش هریک از کنشگران کمک خواهد کرد. از این نظر مهم است و از برگزار کنندگان آن قدردانی میکنم.
وی با اشاره به اینکه معتقدم جهان امروز جهان پساقطبی است و تحولی پس از فروپاشی اتحاد شوروی شروع شد، گفت: برخی شروع جهان جدید را به عنوان پیروزی غرب و لیبرال دموکراسی تصور کردند اما این تصور پیش داورانه است. این فروپاشی شکست شرق بود نه پیروزی غرب. غرب به اشتباه این را پیروزی تلقی کرد. آمریکا به ویژه با استناد به این پیروزی، در نهایت در سیاست نظامیگری شکست خورد. این به معنای این نیست که آمریکا قدرت بزرگی نیست اما قدرت آمریکا به عنوان هژمون بینالملل شکست خورده است.
رئیس پیشین وزارت خارجه تاکید کرد: فروپاشی شوروی شکست شرق بود، نه پیروزی غرب. این دو الزاماً یکی نیستند، چون بازی در دنیا، بازی حاصلجمع صفر نیست که شکست یکی، پیروزی دیگری تلقی شود. آمریکا قطعاً شکست خود را پیروزی تصور کرد. آمریکا تلاش کرد این پیروزی را نهادینه کند، مخصوصاً با سیاست غلط نظامیگری. آمریکا این سیاست را در فاصله بین سال ۱۹۹۱ میلادی تا سال ۲۰۰۶ دنبال کرد. آمریکا یک شکست قابلتوجه را متحمل شد. خود آمریکا نیز به این شکست در گزارش همیلتون که در سال ۲۰۰۶ به دستور کنگره آمریکا منتشر شد، اعتراف کرد. این گزارش بیان میداشت سیاست نظامیگری سیاستی نبوده که بتواند آن پیروزی مفروض و موهوم را نهادینه کند. این سیاست نتوانست جایگاه آمریکا را بهعنوان تنها ابرقدرت حفظ کند.
رقابت هنجاری اروپا و چالشهای کانونپنداری
تا سال ۲۰۰۵، که رئیسجمهور وقت ایران آقای احمدینژاد آن مسیر خاص را شروع کرد، اروپاییها در برابر آمریکا ایستاده بودند. آمریکا در سال ۲۰۰۴ میخواست ایران را از شورای حکام به شورای امنیت ببرد. اروپاییها حتی میخواستند پرونده ایران را در شورای حکام ببندند.
ظریف با اشاره به اینکه قدرت آمریکا بهعنوان هژمون بینالمللی قابل تثبیت نبود گفت: اصلاً شرایطی که به فروپاشی شرق انجامید، همان شرایطی بود که دیگر هژمون را برنمیتابید. معتقدم این شرایط ادامه خواهد داشت. هژمون، نه در سطح جهانی و نه در سطح منطقهای، قابل بازسازی نیست. بنابراین هزینههایی که ایالات متحده در این زمینه کرد و هزینههایی که دیگران در سطح منطقه متحمل شدند، همه محکوم به شکست بودند و هستند. با این نگاه، به نظر من بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و آغاز جهان پسا جنگ سرد، یک توهم “جهان تکقطبی” ایجاد شد. آمریکا و اروپاییها تلاشی برای تقویت این جهان تکقطبی شکل دادند.
در این فضا، اروپاییها تلاش کردند در حوزهای که توان داشتند، با آمریکا رقابت کنند. آنها در حوزههایی که معتقد بودند آمریکا برتری قطعی دارد، رقابت نکردند. معتقدم تصمیم درستی بود که اروپا، چین و حتی روسیه اتخاذ کردند که وارد رقابت نظامی با آمریکا نشوند. ما این را کاملاً مشاهده میکنیم.
وی با اشاره به اینکه این به معنای آن نیست که چینیها اصلاً هزینه نظامی نکردند گفت: حتماً هزینه کردند، حتی در حدی که بتوانند بالون بفرستند روی ایالات متحده و جاسوسی کنند. اما وقتی آمریکاییها بالون چینی را گرفتند، چین با آمریکا اعلام جنگ نکرد. چین اعلام کرد که اشتباه شده و بالون راه خود را گم کرده است! یعنی چینیها نخواستند وارد درگیری نظامی با آمریکا شوند. اروپا و حتی روسیه نیز همینطور بود. روسیه یک دوران طولانی برای همکاری با آمریکا تلاش کرد. روسیه حتی میخواست عضو ناتو شود اما در دوره بعد، با شکست آن تصور که روسیه میتواند همراه آمریکا باشد، مسیر جدیدی آغاز شد.
ظریف با اشاره به اینکه چینیها در این رقابت جدید بهترتیب، وارد رقابت تجاری، صنعتی و سپس نوآوری شدند، گفت: امروز، چینیها وارد حوزه نوآوری شدهاند. چین اعلام میکند که ما در پلتفرم با آمریکا رقابت میکنیم؛ نه در حد کپیبرداری، بلکه در سطح تولید.
وزیر پیشین وزارت امور خارجه با اشاره به اینکه فروپاشی اتحاد شوروی و جهان دوقطبی، بیانگر یک کنش هنجارسازی در دنیاست، گفت: در دهه ۹۰ میلادی بهمحض فروپاشی اتحاد شوروی، کنفرانسهای بینالمللی چون آبوهوا، حقوق بشر، امنیت اجتماعی، توسعه اجتماعی، محیطزیست و توسعه با محوریت اروپاییها برگزار شد. هدف آنها ایجاد هنجارهایی بود که عموماً هنجارهای اروپایی بودند. این هنجارها عمدتاً هنجارهایی بودند که توانسته بودند بدون گرفتن حمایت آمریکا، تشکیل و تثبیت شوند.
در سال ۱۹۹۶ که بحث نوشتن اساسنامه دیوان شروع شد، آمریکا کاملاً مخالف بود. اروپاییها با جمعآوری اجماع جهان توانستند این اجماع را ایجاد کنند. آنها سراغ آفریقاییها که از نسلکشی نگران بودند رفتند. آنها با آمریکای لاتینیها که با مواد مخدر و تروریسم نگران بودند، همکاری کردند. اروپاییها یک جامعه منسجم را در برابر آمریکا و برخی دیگر از کشورهایی که با دیوان مخالف بودند، شکل دادند و دیوان را تشکیل دادند.
وی ادامه داد: برخی این دیوان را بیفایده میدانستند. دیوان کیفری بینالمللی آنقدر برای آمریکا مهم بود که با کشورها توافقنامه امضا کرد. اگر آمریکاییها سرباز آمریکایی را گرفتند، آنها تحویل دیوان ندهند. آمریکا برای این توافقنامه هزینه هم داد. آمریکا مجبور شد چیزی به این کشورها بدهد تا امضا کنند.
پرونده هستهای ایران و تحولات دیپلماتیک
دیپلمات ارشد ایران با اشاره به ورود اروپاییها به صحنه رقابت با آمریکا در حوزه هنجارسازی گفت: هر وقت آمریکا با اروپا در صحنه هنجارسازی رقابت کرد، شکست خورد. از دیوان بینالمللی کیفری گرفته تا جریانهای متعدد درباره فلسطین. متأسفانه الان اروپاییها حتی قدرت خود را هم فراموش کردهاند. آنها به دلیل وابستگی شدید به اسرائیل این کار را کردهاند. آنها باعث شدند قدرت هنجاری اروپا به سمت نابودی برود.
ظریف درباره پرونده و روند برنامه هستهای ایران گفت: تا سال ۲۰۰۵، که رئیسجمهور وقت ایران آقای دکتر احمدینژاد آن مسیر را شروع کرد، اروپاییها در برابر آمریکا ایستاده بودند. آمریکا در سال ۲۰۰۴ میخواست ایران را از شورای حکام به شورای امنیت ببرد. اروپاییها همکاری ایران را میخواستند. آنها حتی میخواستند پرونده ایران را در شورای حکام ببندند. بنابراین دو گرایش معتبر وجود داشت. تا زمانی که ما با اروپا کار میکردیم و در آنسو هم آمریکا در برابر اروپا قرار داشت، یعنی دوره اول بوش پسر، آمریکاییها متوجه شدند که نمیتوانند بدون اروپا در صحنه جهانی کاری انجام دهند.
من روز اولی که مذاکرات را آغاز کردیم، وارد شورای امنیت شدم. من گفتم: ما تحریمهای شما را قبول نداریم. وزیر خارجه فرانسه اعتراض کرد. من تاکید کردم که نهتنها تحریمهای شما را قبول نداریم، بلکه معتقدیم باید شما محاکمه شوید. چون شما بودید که به دشمنان ایران سلاح دادید.
وی با بیان اینکه چندجانبهگرایی از اوباما شروع نشد گفت: بلکه از دوره دوم بوش پسر شروع شد. یعنی گزارش بیکر-همیلتون پایه چندجانبهگرایی را در آمریکا گذاشت. در دوره اول قضیه هستهای، تا زمانی که اروپاییها با آمریکا همراه نبودند و در برابر آن ایستاده بودند، آمریکا شکست میخورد. آمریکا هم در شورای حکام، هم در تلاشهایی که گروه چهار کشور همراه (آمریکا، ژاپن، استرالیا، کانادا) تشکیل داده بودند، شکست خورد. متأسفانه، ایران در دورههای مختلف پلی شد برای ایجاد همراهی بین اروپا و آمریکا. حتی در قطعنامه ۵۹۸، در اوج جنگ سرد، این پل را ایجاد کردیم. در قضیه هستهای در سال ۲۰۰۳، این پل را ایجاد کردیم. ما آن موتور را ایجاد کردیم که نهتنها اروپا و آمریکا به هم نزدیک شدند، بلکه حتی روسیه و آمریکا هم به هم نزدیک شدند.
ظریف افزود: از سال ۲۰۱۷ و دوره اول آقای ترامپ، دوباره دیدیم اروپاییها در مقابل آمریکاییها در شورای امنیت، ایستادند و شکست خوردند. در مجمع عمومی، شکست ۱۱۰ به ۱۰ خوردند. یعنی سیاست ما خوب بود. نهفقط به این معنا که سیاستگذاریمان خوب بود، بلکه توانسته بودیم بفهمیم اروپاییها چه مزیت نسبی دارند. گرچه اینکه از اروپا توقع داشته باشیم اینستکس راه بیندازد، اشتباه بود. چنین چیزی برای آنها تعریفنشده بود. ما از کشورها میخواهیم در حوزهای رقابت کنند که اصلاً برای خود در آن حوزه رقابتی تعریف نکردهاند. آمریکا حوزه اقتصاد را تعریف نکرده، امنیت را هم تعریف نکرده است. در موضوع اوکراین که اروپا تا حدود کمی در حوزه امنیت وارد شد، ایالات متحده با قربانیکردن اوکراین، اروپا را در برابر روسیه قرار داد. یکبار دیگر نیاز امنیتی اروپا به آمریکا را ثابت کرد. لذا اروپا حوزه رقابت با آمریکا را، حوزه هنجار و قواعد تعریف کرده است.
وزیر پیشین امور خارجه در ادامه با اشاره به اینکه نقد اول به اروپا خود «کانونپنداری هنجاری اروپا» است، گفت: به این معنا که اروپاییها نهتنها احساس میکنند میتوانند با اجماعسازی، هنجارسازی کنند، بلکه این کار را انجام میدهند. بهعنوان مثال، در پیامها میگویند: “اگر ما به یهودیها ظلم کردهایم و هولوکاست را ما ایجاد کردهایم، پس ما حق داریم بگوییم که این ظلم چگونه باید جبران شود.” من معتقد نیستم هولوکاست اتفاق نیفتاده است. اتفاقاً معتقدم که اتفاق افتاده و معتقدم اروپا باید تا ابد نسبت به آن شرمسار باشد. اما سؤال اینجاست، فلسطین چه ارتباطی با این مسئله دارد؟ مردم فلسطین چه نقشی در آن ظلم داشتهاند؟ چرا آلمانیها باید هر اقدام رژیم صهیونیستی را تأیید کنند، فقط بهخاطر احساس شرم از هولوکاست؟ آلمان بدترین مواضع نسبت به غزه را اتخاذ میکند. چرا؟ چون از هولوکاست خجالت میکشد اما چرا باید تاوان آن را ملت فلسطین بدهد؟
ظریف ادامه داد: معضل اول در بازی هنجاری اروپا، پندار هنجار بودن خودشان است. آنها احساس میکنند که باید برای دیگران دیکته کنند. من این را کاملاً در مذاکرات مشاهده کردم. وقتی ما با اروپاییها وارد گفتگو میشدیم، آنها همیشه میگفتند: “ما برجام را رعایت کردهایم”، در حالی که آمریکا هنوز از برجام خارج نشده بود. برای مثال ما با ایرباس قراردادی برای ۵۰۰ هواپیما بستیم. آنها مدام مجبور بودند در متن قرارداد بنویسند: “اگر اینگونه شد”، “اگر آنگونه شد”، “اگر اجازه داده شود”… امضای قرارداد ایرباس برای ۱۱۸ هواپیما هشت ماه طول کشید تا آمریکا اجازه دهد. قرارداد بوئینگ برای ۸۰ هواپیما، تنها سه ماه زمان برد. یعنی آمریکاییها به ۸۰ هواپیما سریعتر اجازه دادند. در واقع اروپاییها مزیت هنجاری خود را به دلیل این پندار که تنها گفتار آنان درست است، از دست دادند. هر وقت ما به آنها میگفتیم: “چرا برجام را اجرا نمیکنید؟”، آنها ما را محاکمه میکردند! گویی فقط اروپا اجازه دارد دیگران را محاکمه کند.
وی ادامه داد: من روز اولی که مذاکرات را آغاز کردیم، وارد شورای امنیت شدم و گفتم: ما تحریمهای شما را قبول نداریم. وزیر خارجه فرانسه اعتراض کرد. من تاکید کردم که نهتنها تحریمهای شما را قبول نداریم، بلکه معتقدیم باید شما محاکمه شوید. چون شما بودید که به دشمنان ایران سلاح دادید.
تحول نظم بینالمللی و ائتلافهای موقتی
دیپلمات ارشد ایران با تاکید بر اینکه همین کانونپنداری هنجاری اروپا باعث میشود که همان توان هنجاریشان را نیز از دست بدهند، گفت: همانطور که ترامپ هم در نهایت متوجه شد که استفاده بیشازحد آمریکا از قدرت نظامی و مالی، موجب کاهش اثر همان قدرتها میشود. یعنی هرچقدر آمریکا بیشتر تحریم اعمال کند، توان تحریمیاش کاهش مییابد. اروپا هم هرچقدر بیشتر فشار بیاورد با این ادعا که من مرکز هنجار جهان هستم، در واقع، قدرت هنجارسازیاش تحلیل میرود.
ظریف مخاطره دوم اروپا و آمریکا را درگیری در تغییر واژگان دانست و گفت: در حقوق بینالملل ما یک “حقوق بینالملل” داریم و یک “نظم بینالمللی قانونمحور”. یعنی یک ساختار مبتنی بر قوانین داریم، نه صرفاً ملاحظات سیاسی. دوستان روسی ما این موضوع را بیش از همه دریافتند. آنها نسبت به آن بسیار حساس بودند. آنها به ما میگفتند: “اروپاییها و آمریکاییها دیگر حقوق بینالملل را کنار نهادهاند.”
وی ادامه داد: در واقع این یک دام آمریکایی بود که اروپاییها نیز در آن افتادند. چرا؟ زیرا امروز آقای ترامپ به مرحله نهایی رسیده و میگوید: «اصلاً این چیزها اهمیتی ندارد!» البته پیش از ترامپ، جان بولتون نیز این مسئله را بیان کرده بود. بولتون گفته بود: «حقوق بینالملل یک ابزار در جعبه ابزار ماست. اگر فایدهای نداشته باشد، استفاده نمیکنیم.» این یعنی چه؟ یعنی روابط بینالملل دیگر نه قانونمحور است و نه حتی قاعدهمحور. تفاوت میان اینها مهم است. چون حقوق بینالملل یک چارچوب پایدار، قدیمی، ثابت و مبتنی بر قواعد مشخص دارد.
رئیس پیشین دستگاه دیپلماسی با اشاره به اینکه قاعدهی جدیدی که اروپا وضع کرده و اتفاقاً امروز اروپا گرفتار شده، همان نظم مبتنی بر قوانین ترامپ است، گفت: ترامپ میگوید باید بر اساس این «قانون» عمل کنیم. نه مقررات سازمان تجارت جهانی مهم است، نه مقررات بینالمللی، نه قواعد بینالمللی مهماند، نه قراردادها؛ فقط “قاعده” مهم است. این “قاعده” هم بر اساس قدرت شکل میگیرد. تفاوت “قاعده” با رژیم بینالمللی در این است که رژیم بینالمللی بر اساس قدرت شکل میگیرد، اما فراتر از قدرت پایدار میماند. در حالیکه قاعده اگر در قالب یک رژیم نباشد، فقط تابع قدرت است. اینجا دقیقاً جایی است که به نظر من، اروپاییها یک اشتباه اساسی مرتکب شدند. آنها با دنبالهروی از این روند، امکان هنجاری خودشان را از دست دادند. بزرگترین اشتباه اروپا به نظر من همین بود. دیگر اروپا نمیتواند ادعای هنجاری داشته باشد. یعنی دیگر کسی در دنیا این ادعا را از آنها نمیخرد.
ظریف ادامه داد: از کسانی که از اینهمه جنایت، اینهمه نسلکشی، اینهمه کودککشی دفاع کردهاند، نمیتوان انتظار داشت که از حقوق بشر یا قانون حرف بزنند. این مسئله، علاوه بر اینکه از نظر انسانی، اخلاقی و انسانی نادرست است، از منظر معادلات قدرت نیز اشتباه است. یعنی اروپا در معادلات قدرت هم ضربه خورد. اروپا خود را در موقعیتی قرار داد که دیگر نمیتواند به گذشته بازگردد. با این همه این به معنای آن نیست که قبلاً اروپا خیلی هنجارمحور بود. من همان زمان هم نقدهایی به آن داشتم، اما این تصمیم اخیر، به نظر من، «میخ آخر» بود. به قول آمریکاییها، “میخ بر تابوت” نظم مبتنی بر محوریت اروپاست. دیگر در دنیا رنگی ندارد.
وی تاکید کرد: ما در این دنیا باید جایگاه خود را چون منافع خودمان مطرح است، درست تشخیص بدهیم. ما باید بفهمیم کجا میتوانیم با اروپا ارتباط برقرار کنیم. بدون ارتباط نمیشود. من کاملاً معتقدم که باید با روسیه و چین رابطه داشته باشیم. اما اگر ما با روسیه رابطه نداشته باشیم، آنها از ما یکطرفه امتیاز خواهند گرفت. ما ناگزیریم هم با اروپا و هم با روسیه و چین رابطه داشته باشیم. چون اگر نداشته باشیم، حتی در فرض حلشدن مشکلاتمان با اروپا، آنها هم همین رفتار را خواهند کرد.
ظریف گفت: عربستان هم همین کار را کرد و روابط خود را متنوع کرده است. چون عنصر اصلی در جهان این است که وفاداری وجود ندارد. شما فقط با ائتلافهای موقتی طرف هستید. عربستان هم پس از آنکه فهمید چتر حمایتی آمریکا سوراخ است و در واقع اصلاً چتری در کار نیست، این مسیر را در پیش گرفت. چون دوران اتحادهای دائمی به پایان رسیده است. دوران ائتلافهای موقتی و موضوعمحور است و ما باید این واقعیت را درک کنیم. هیچکس در سطح جهانی برای ما خودش را نخواهد کشت. هیچکس منافعش را برای ما فدا نخواهد کرد. اگر این واقعیت را بفهمیم، نه از کسی دلخور میشویم، و نه خودمان دچار این اشتباه میشویم که منافعمان را فدای دیگران کنیم.